عاقبت سهل انگاری
عاقبت سهل انگاری
در جواب دادن به این گرگ مزاحم قاطع نبود.باتکرار تماسهای تلفنی دختر با او ارتباط برقرار کرد و مکالمات زیادی میانشان رد و بدل شد تا آنکه فرد مزاحم از دختر خواست تا ملاقاتش کند.
پس از پافشاری پسر،دختر به شرط اینکه ملاقات آنها بیش از پنج دقیقه طول نکشد و درون ماشین باشد ،موافقت کرد.بالاخره با هم ملاقات کردند .وقتی آن گرگ از کنار دخترمی رفت دختر امنیت را در کنارش احساس می کرد پس ملاقاتشان تکرار شد و دختر با او بیرون می رفت و درون ماشین در کنارش سوار می شد.
هر موقع پدرش یا راننده او را جلوی دانشگاه پیاده می کرد،منتظر می ماند و وارد دانشگاه نمی شد. بعد این گرگ می آمد و دختر با او می رفت و پیش موعد خروج از دانشگاه باز می گشت به خانه اش می رفت .
روزی آن گرگ دختر را وارد خانه ای کرد و به او گفت که خانه خواهرش است و او صبح کار می کند.سپس او را فریب داد و قرص بیهوش کننده ای به دختر خوراند.این دختر هم به هوش نیامد تا آنکه این جنایتکار ،با ارزش ترین دارایی دختر را از او گرفت و ازآن به بعد دختر بازیچه دست او شد و بارها و بارها به این امید که پسر هوادار او باشد و با او ازدواج کند این فاجعه تکرار می شد،ولی افسوس که پسر هر آنچه راکه می خواست از دختر گرفته بود.
دیگر خبری از او نشد و دختر نتوانست او را ملاقات کند.وقتی کار از کار گذشته بود فهمید که فریب خورده ولی فایده ای نداشت ؛چرا که فاجعه رخ داده و شرافت و عفاف و فضیلت دختر به باد رفته بود.